می کشتمت! وساطت ایمان اگر نبود
پروای نان و پاس نمکدان اگر نبود
بی شانه ی تو سر به کجا می گذاشتم
ای نارفیق کوه و بیابان اگر نبود
پیراهنم به دادِ منِ تنگدل رسید،
خود سینه می شکافت، گریبان اگر نبود!
در رفته بود این جگر از کوره، بی گمان
همراهِ صبر، همتِ دندان اگر نبود!
از این جهان سفله به یک خیزش بلند،
رد می شدیم، تنگی دامان اگرنبود!
می گفتمت چه دیده ام و چیست در دلم،
این ترسِ خنده آورم از جان اگر نبود!
درباره این سایت